☂ ϟ ☁تبسمے بـہ ناچار ☁ ϟ ☂ واقعیـ بودیمـ باورمانـ نکردنـد.......مجازیـ شدیمـ
| ||
عاشق و معشوقها ای کاش بهم انقد شک نداشتن سقف اعتمادامون کاش انقدر ترک نداشتن چی می شد دست من و تو همیشه تو دست هم بود از ما هرچی که می گفتن واسه ی عاشقی کم بود چی می شد بی التماسم تو می اومدی به خونه چی می شد دلت می دونست که باید پیشم بمونه چی می شد می سوخت دلامون واسه التماس سیبا چی میشد دنیا رو یک شب بسپاریم دست غریبا چی می شد من رو تو یک شب ببری به زیر بارون حتی به قیمت مرگ عزت و آبروهامون کاش برای کشتی عشق یکی از ما ناخدا بود که می رفتیم اونجا غیر ما فقط خدا بود چشمای ناز تو ای کاش یه ضریحی داشت طلایی انقد دورش می گشتم که نشه پیداش جدایی کاشکی یادمون نمی رفت عهدامون بدون علت واسه ی دفاع از خود دست نمی زدیم به تهمت کاشکی عهدامون نمی شکست با یه اتفاق ساده به دلیل اینکه آدم توی این دنیا زیاده کاش برای اون مهم بود چشام از خاطره خیسه گفته بودم که دل من برای اون می نویسه یادته واست نوشتم روی صفحه های رنگی حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی گفتی تنها راهه پرواز ولی آسمون چه دوره واسه تو کاری نداره که دسات مثل بلوره کی میگه سرمای بهمن واسه باریدن برفه ایراد از عشق من و توست که همش اسیر حرفه نگرانم واسه اون روز که بازم تازه شه داغم ونم یه روز نزدیک نمی یای دیگه سراغم من خودم دیدم ستاره نور نداره بی فروغه تو اصن دوسم نداشتی هر چی که گفتی دروغه هنوزم عاشقتم جون چشات جون دریا ولیکن یادت بمونه خوب من و گذاشتی تنها می خواد دعاهای ما واسه همدیگه بگیره یکی از ما با شهامت واسه اون یکی بمیره قدر بین دلا و حرفهای ما اختلافه این روزها درد غریبی می کنه ما رو کلافه چی میشه با هم بسازیم یه روزی یه شهر تازه بدون اینکه بگیریم از کسی حتی اجازه یادگاری بنویسیم کاش رو گلبرگای قرمز بنویسیم که عزیزم هر جا باشم بی تو هرگز کاش نشه زندگیامون یه روزی اسیر تکرار و یادت می یاد عزیزم گفتی به امید دیدار ؟ [ شنبه 91/2/23 ] [ 3:30 عصر ] [ Razie.Aminzadeh ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |